ه بهانه پایان ماه محرم و صفر و مرور وقایع حادث شده -بخش سوم

ساخت وبلاگ

رویدادهای پس از تیرباران صبح

وضعیت میدان: در میدان نبرد، جمعی از یاران شهید اباعبدالله الحسین (ع) افتاده بودند.

شهادت حدود ۵۲ تن، شکافی محسوس در سپاه اندک اباعبدالله (ع) ایجاد کرده بود. امام میدان را نگریست. گرد و غبار به تدریج فرو می نشست. تیر اندازان اندکی عقب نشستند. در آن سو از خیمه ها صدای گریه برخاسته بود. سپاه دشمن برای جنگ گستاخ تر و حریص تر شده بود.

در این هنگام، امام دستی بر محاسن خود کشید و زمزمه کرد: خداوند بر یهود و نصاری آنگاه غضب کرد که برایش فرزندی قائل شدند و بر مجوس آنگاه که به پرستش خورشید و ماه و آتش پرداختند و خشم خدا بر قومی است که با یکدیگر هم پیمان و هم اندیشه شدند تا فرزند پیامبرش را آغشته در خون دیدار کنم. (هرگز تسلیم نمی شوم.) برخی نوشته اند که امام، زمانی این سخنان را فرمود که تیرها همچوم باران می بارید.

وضعیت یاران امام: یاران باقی مانده اباعبدالله (ع) بسیار اندک شده بودند و کسی نبود که تیر به او اصابت نکرده باشد. تعداد شهدا را بیش از پنجاه تن نگاشته اند. در سیمای یاران پس از این همه شهید هیچ گونه هراس و تزلزل دیده نمی شد.

عکس العمل بعدی دشمن: شمر بن ذی الجوشن و عمرو بن حجّاج (دو تن از فرماندهان) فریاد زدند که جنگ تن به تن نکنید. بکوشید از هر سو محاصره را تنگ تر کنید و کار یاران حسین را یکسره سازید. دشمن نزدیک تر و صحنه برای رزم یاران باقی مانده ابا عبدالله فراهم شد.

نخستین هماوردطلبان: نخستین کسانی که از سپاه عمر سعد به میدان آمدند و مبارز طلبیدند، یسار غلام عبیدالله زیاد و سالم غلام زیاد بن ابیه (یا عبیدالله زیاد) بودند. آنان رجز خوان هماورد طلبیدند. در این هنگام حبیب بن مظاهر اسدی و بُریربن خضیر همدانی برخاستند و آماده ی رزم شدند اما به اشارت امام نشستند تا به جای آن دو که پیر بودند، جوانی برخیزد.

عبدالله بن عمیرکلبی که همراه همسر و مادرش به کربلا آمده بود، با قامت بلند و بازوان ستبر و شانه های استوار برخاست و اجازه ی میدان طلبید.

همسرش به او گفت: پدر و مادرم فدایت از فرزندان پیامبر دفاع کن.

عبدالله بن عمیر به میدان آمد. یسار و سالم به وی گفتند: تو کیستی؟ تو را نمی شناسیم.

چرا بُریر یا حبیب بن مظاهر به میدان نمی آیند؟

عبدالله پاسخ داد: ای ناپاک زاده، مبارزه با یکی را تاب نمی آوری که دیگری بیاید که بهتر از توست؟ در این هنگام یسار که جلوتر از سالم بود حمله کرد و عبدالله با یک ضربه او را فرو افکند و درست در چنین موقعیتی، سالم حمله کرد و فریاد زد: برده سوی تو آمد.

عبدالله بی توجه به او مجال داد تا نزدیک شود و بر اثر ضربت او انگشتان دست چپ عبدالله جدا شد. عبدالله به نبرد با وی پرداخت و با ضربات پی در پی او را از پای در آورد و رجز خوان، صدای او در میدان پیچید که: اگر نمی شناسیدم من فرزند کلبم، نژاد و تیره ی من از عُلیم است. من غیرتمند و بی هراسم ای مادر (ام وهب) پیمان می بندم که در ضربت زدن پیش دستی کنم. و ضربه ام ضربه ی کاری جوان مؤمن باشد.

او به سوی همسر و مادرش که در کرانه ی میدان بودند آمد. همسرش چوب دستی برداشت تا عبدالله را در نبرد همراهی کند اما عبدالله از او خواست تا باز گردد. ام وهب دامن عبدالله را گرفته بود و می گفت: من از تو جدا نمی شوم تا در کنار تو کشته شوم. سرانجام به درخواست امام، زن به خیمه بازگشت و عبدالله به میدان برگشت و جنگید و در فرو نشستن غبار معلوم شد که بر خاک افتاده است. همسرش خود را به بالین او رساند و غبار از چهره اش گرفت و گفت: بهشت پروردگار بر تو گوارا باد. از خدایی که بهشت را نصیب تو کرد می خواهم که مرا همدم تو در بهشت قرار دهد.

امام فرمان داد او را برگردانند و او به خیمه برگشت.

نام همسر عبدالله بن عمیر کلبی بارها در منابع و مآخذ با نام مادر عبدالله در آمیخته است. درست تر آن است که هانیه همسر عبدالله و قمر یا ام وهب مادر وی باشد. همسر عبدالله بن عمیر کلبی در کنار همسرش در کربلا به شهادت رسید. او اولین زن شهید و تنها زن شهید در میدان است. قاتل وی را رستم غلام شمر دانسته اند.

سر عبدالله بن عمیر کلبی را از تن جدا و به سمت مادرش در کنار میدان پرتاب کردند. مادر، با سر جنگید و سپس آن را به سمت دشمن پرتاب کرد و گفت: ما چیزی را که در راه خدا داده ایم پس نمی گیریم.

در باب اینکه نخستین شهید نبرد تن به تن کیست، صاحبان مقاتل، مختلف نگاشته اند. برخی حُرّبن یزید ریاحی و برخی عبدالله بن عمیر کلبی را نخستین شهید دانسته اند.

تصویر کلی از شهیدان نبرد تن به تن

نخستین شهید: عبدالله بن عمیر کلبی یا وهب (برخی حُرّبن یزید ریاحی را نوشته اند.)

نحوه ی نبرد: به میدان رفتن انفرادی، مبارز طلبیدن، رجز خواندن، جنگیدن و به شهادت رسیدن (گاهی نبرد دسته جمعی اتفاق می افتد. گاه برخی پس از زخمی شدن اسیر می شدند و به شهادت می رسیدند.)

مجموع شهدای این مرحله: ۴۷ تن

کوچک ترین مبارز شهید: عمرو بن جناده انصاری یازده یا دوازده ساله (پدرش در تیر باران صبح به شهادت رسید.)

پیرترین شهید: حبیب بن مظاهر اسدی، حدود هشتاد ساله

تنها زن شهید: هانیه همسر عبدالله بن عمیر کلبی

طول زمان شهادت شهیدان نبرد تن به تن: حدود ۲/۵ الی ۳ ساعت

آخرین شهید نبرد تن به تن: حضرت حبیب بن مظاهر که قبل از نماز ظهر به شهادت رسید. قرهٔ بن ابی قره و انس بن حارث را نیز آخرین شهیدان (پس از شهادت حبیب) دانسته اند.

رجزها: حدود ۱۰۲ بیت رجز از شهیدان این مرحله باقی مانده است که معدل رجز خوانی حدود ۲ بیت است.

بزرگ ترین شهید (از نظرگاه شأن و منزلت): فرمانده جناح چپ سپاه ابا عبدالله (ع)، حبیب بن مظاهر اسدی است.

رفتار امام پس از شهادت یاران: امام به میدان می شتافت و سر آنها را به دامان می گرفت و سپاسگزاری می کرد. امام مجال یافت با تعدادی از شهیدان این گونه عمل کند. نبرد تن به تن یاران، تصویری از حماسه، شجاعت، ایمان، اخلاص و فداکاری یاران امام است.

 

طراوت بودن...
ما را در سایت طراوت بودن دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : majd926o بازدید : 117 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 15:50